بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
در تعریف نور گفته اند که « الظاهر بذاته المظهر لغیره » یعنی نور چیزی است که خود ذاتا هویداست و نمایانگر غیر خود نیز هست.
در روایات ما نیز از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به نور تعبیر شده است. بعنوان مثال در روایتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم می فرمایند: خداوند من و علی و حسن و حسین را آفرید و هزاران سال پس از خلق ما ملائکه را افرید. ملائکه نیز تسبیح و تقدیس خدا را از ما فرا گرفتند. هنگامی که خدا خواست ملائکه را مورد آزمایش قرار دهد در بین آنان ظلمت قرار داد. ملائک به خداوند عرضه داشتند: از روزی که ما را آفریدی چنین ظلمتی ندیده ایم. از تو میخواهیم به حق این نورها ( اهل بیت ) ظلمتت را از ما مرتفع گردانی. خداوند نیز نور حضرت زهرا را مانند قندیلی بر گوشه عرش قرار داد که بواسطه این نور جمیع جهان آفرینش نورانی شد. ... الحدیث ... یا در روایات متعددی اشاره شده است که به منظور تولد حضرت زهرا سلام الله علیها پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سیبی از بهشت را تناول فرمودند که درون آن سیب سرشار از نور بوده است. حقیر در کتابی تحت عنوان رساله نوریه به در حد دانش اندک خویش به موشکافی حقیقت نور آن حضرت پرداخته و روایات وابسته را ذکر نموده ام که امیدوارم به یاری خدا امکان طبع و نشر آن نیز میسر شود.
باید توجه داشت که نوری که در این قبیل روایات به آن اشاره شده است با نورهای دنیوی و مادی تفاوت دارد. کما اینکه نوع ظلمتی که بر ملائک عارض شد به این حقیقت اشعار دارد. بلکه این نور ، نور بینش و معرفت است که لبّ آن نور ولایت الهی می باشد که تفصیل این مطلب مناسب اینجا نیست. در حدیث نورانیت از حضرت علی علیه السلام نقل شده است: « معرفتی بالنورانیة معرفة الله عزو جلّ». آری فاطمه زهرا سلام الله علیها نور درک ولایت الهی است و تنها از پرتو شخصیت نورانی آنحضرت میتوان دروازه شهر علم را باز شناخت و به آن راه یافت.
دشمنان دین خدا کوشیدند تا این نور را خاموش سازند « یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم » لیکن خدا نور خویش رابا ظهور حضرت ولیعصر عجل الله فرجه الشریف علیرغم خواسته کافران کامل خواهد ساخت که «و الله متم نوره و لوکره الکافرون»
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
میلاد با سعادت رحمة للعالمین نبی مکرم اسلام همو که در آسمانها احمدش خوانند و در زمینش محمد صلی الله علیه و آله و سلم نامند و خجسته زادروز رئیس مذهب شیعه جعفر بن محمد الصادق علیه السلام را به همه زمینیان و آسمانیان تبریک می گوییم.
آنکه در کتب تاریخ تتبع کند زندگی رسول اکرم را زیباترین جریان تاریخ خواهد دانست . اگر چه ما را در این مقال یارای پرداختن به زندگانی آن سرور نیست لیکن از باب تیمن و تبرک چند نکته جالب از زندگانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و پدر گرامیش را به نحو گذرا مرور می کنیم :
آگاهی یهود از اوصاف نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اوصاف پدر گرامی آن حضرت
در کتب تاریخی و روائی نقل شده است : عبدالله که تازه جوانی رشید بود روزی به قصد صید به یکی از آبگیر های اطراف مکه رفت. هشتاد تن از یهود که اوصاف پیامبر آخرالزمان و پدرش را در کتب خویش خوانده بودند با دیدن عبدالله اوصاف پدر پیامبر را با مشخصات او منطبق یافته و به قصد خاموش ساختن نور خدا کمر به قتلش بسته با دشنه و شمشیر به وی حمله نمودند؛ وهب بن عبد مناف بن زهره که شاهد ماجرا بود به حمایت از عبدالله به یهود حمله نمود که ناگهان دید گروهی از ملائکه از آسمان فرود آمده و به دفاع از فرزند عبدالمطلب پرداختند. این جریان شگفت انگیز وهب را شیفته عبدالله ساخته و بر آن شد که دختر خویش آمنه را به ازدواج او درآورد. (1)
حصر ابلیس در زمین
پس از آنکه ابلیس از بارگاه ملکوت رانده شد برای پی بردن به وقایع آینده و گمراه ساختن هر چه بیشتر آدمیان، در آسمان های هفتگانه تردد نموده و از برخی حوادث غیبی باخبر میشد . هنگامی که حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام زاده شد شیطان را از ورود به سه آسمان منع نموده و فقط می توانست تا آسمان چهارم بالا رود؛ و چون پیامبر اسلام محمد صلی الله علیه و آله و سلم به دنیا آمد شیطان و سربازانش را از همه آسمانها مانع شده در زمین محصورش ساختند. و اینگونه قسمت مهمی از توانایی ابلیس در گمراه ساختن انسان ها زائل شد. (2)
***رد پای اسرائیلیات در تاریخ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ***
دانشمندان یهود و نصاری مطالبی را درباره پیامبر آخرالزمان و والدین او در کتب خویش خوانده بودند و بارها کوشیده بودند نور نبوت را قبل از تولد پیامبر خاموش گردانند ولی موفق نشدند پس از بعثت پیامبر گروهی از اعوان و انصار آنان به منظور تحریف دین حق در لباس مسلمان به جامعه اسلامی پیوسته و فتنه جویی های خویش را اغاز نمودند . از جمله فتنه جوییهای آنان می توان به وارد کردن احادیث مجعول و ساختگی در روایات مسلمین حتی روایات شیعه اشاره کرد . اینان برای رسیدن به هدف شوم خویش کوشیدند دامن پاک نبوت و ولایت را به تهمت و افتراء گناه بیالایند به عنوان مثال در برخی روایات به ائمه معصومین نسبت داده اند که آنان فرموده اند : از آن جهت از نسل یوسف پیامبری نیامد که یوسف در مقابل پدر تکبر ورزیده و از اسب پیاده نشد ، در حالی که پیامبر عظیم الشانی چون یوسف خوب میداند که باید در مقابل پدر احترام کرده و از اسب فرود آید و البته هدف دشمنان از افتراء بر حضرت یوسف این بوده که عصمت پیامبران را نفی نمایند و ثانیا امام حسن مجتبی علیه السلام را که از نسلش امامی نیامده را به گناه و سلب توفیق متهم سازند.
یکی دیگر از اسرائیلیات داستانی است که به عبدالله پدر پیامبر نسبت تمایل به گناه را داده است: در بحار الانوار به نقل از مناقب ابن شهرآشوب آمده است که فاطمه دختر مرة که اوصاف پیامبر آخر الزمان و پدر او را از نوفل شنیده بود نور نبوت را در پیشانی عبد الله یافته و به او گفت: تو همان کسی هستی که پدرت صد شتر برایت فدیه داده است؟ عبدالله گفت: بلی. فاطمه گفت: حاضرم صد شتر به تو بدهم به شرط آنکه با من همبستر شوی. عبدالله فی البداهه شعری خواند و در آن درخواست فاطمه را رد کرد و از قضا همانروز با آمنه ازدواج کرد .پس از سه روز تمایلات نفسانی بر او غلبه کرد و به قصد همبستر شدن با فاطمه دختر مرة به سوی او شتافت ولی فاطمه از اجابت خواسته عبدالله سر باز زد و گفت: سه روز پیش در پیشانی تو نوری را مشاهده کردم که الآن دیگر آن نور را نمی بینم و تمایل من به تو هم فقط به خاطر آن نور یود. آیا تو در این سه روز کاری کرده ای؟ عبدالله گفت: بلی من با آمنه ازدواج کرده و با او همبستر شده ام. فاطمه گفت : خداوند آن نور را در جایی که می خواست قرار داده است.(3) دشمنان دین این حدیث را جعل نموده اند تا با متهم ساختن عبدالله به تمایل به گناه عقیده شیعه مبنی بر اینکه معصومین از پدران و اجداد پرهیزگار بوده اند را خدشه دار سازند.
آیت الله جعفر سبحانی در کتاب فروغ ابدیت این داستان را ذکر و آن را تحلیل نموده پرده از فتنه یهود در این داستان برداشته است. برای آگاهی بیشتر به کتاب فروغ ابدیت مراجعه شود.(4)
حواشی:
(1) بحارالانوار 15: 111
(2) همان 15: 77
(3) همان 15: 114
(4) فروغ ابدیت 1: 142
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
هر یک از چهارده معصوم دارای معجزات فعلی و کلامی می باشند. بعنوان مثال میتوان از زیارت جامعه کبیره به عنوان معجزه کلامی امام هادی علیه السلام یاد کرد. به نظر حقیر حدیث شریف : « نحن حجج الله علی خلقه و فاطمة حجة الله علینا ( ما اهلبیت حجت خدا بر مردم و فاطمه حجت خدا بر ماست ) » که از امام حسن عسکری روایت شده با توجه به حجم بالای معارف ارائه شده در قالب کلماتی کوتاه و اندک، را میتوان از معجزات کلامی امام حسن عسکری علیه السلام دانست.
بررسی و تفکر در مفاهیم بلند این حدیث شریف را به عهده خوانندگان فهیم می گذارم.
بنام خدا
(( مطلب حاضر فعلا در وبلاگ منتشر می شود تا با بررسی آرا و استقبال شما گرامیان ، نحوه نشر معارف مورد نیازشناسی قرار گیرد . در آینده تفصیل این مطالب به صورت کتاب در اختیار برادران و خواهران ایمانی قرار خواهد گرفت.))
امشب که از مقابل حرم می گذشتم و چشمم به گنبد نورانی حرم مطهر حضرت امام رضا علیه السلام افتاد به خاطرم رسید که مرحوم شیخ عباس قمی در شرح کیفیت شهادت امام رضا علیه السلام به نقل از ابواالصلت هروی می نویسد :
هنگام تدفین بدن مبارک امام رضا علیه السلام قبر آن حضرت پر آب و چند ماهی در آن ظاهر شد ؛ یکی از ماهی ها که از سایر ماهیان بزرگتر بود آنها را بلعید. سپس بنا بر فرمان امام دعایی که از آن حجت بزرگ خدا فرا گرفته بودم را خواندم تا آب داخل قبر فروکش کند و خشک شود. پس از مراسم تدفین ، مأمون مرا به حضور طلبید و از من خواست آن دعا را به وی بیاموزم. اما از آنجا که عنقای سرّ خدا بلند آشیانه تر از حضیض دام دشمنان خداست ، دعای مذکور از زوایای خانه ذهنم رخت بربست تا مأمون را بدان دسترسی نباشد. مأمون که گمان می کرد دعا نزد من است مرا محبوس ساخت. چهار فصل سال یکی پس از دیگری سپری می شد ومن هر روز دلتنگتر از روز قبل . پس از یک سال که سینه ام مضیق شده و جانم به لب رسیده بود یک شب را به امید صبح رهایی بیدار مانده به دعا و نماز مشغول شدم و انوار مقدس آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین را شفیع قرار داده از خداوند خواستم مرا نجات دهد. هنوز دعای من تمام نشده بود که صبح وصال دمید و خورشید عالم افروز امام جواد علیه السلام در زندان مأمون طالع شد .
شب که بودم با هزاران گونه درد سر به زانوی غمش بنهاده فرد
جان به لب از حسرت گفتار او دل پر از نومیدی دیدار او
از درم ناگه در آمد بی حجاب لب گزان از رخ برافکنده نقاب
کاکل مشکین به دوش انداخته وز نگاهی کار عالم ساخته
گفت ای شیدا دل محزون من وی بلاکش عاشق مفتون من
کیف حال القلب فی نار الفراق گفتمش والله حالی لایطاق
امام علیه السلام به من فرمودند: ای ابوالصلت ! گویا سینه ات تنگ شده است ؟ گفتم : بلی والله ! امام محمد تقی علیه السلام به من فرمودند : برخیز! . ناگهان زنجیر از پای من جداشد . امام دست مرا گرفتند و از زندان بیرون آوردند ؛ نگهبانان با اینکه مرا میدیدند ولی به اعجاز امام علیه السلام توان سخن گفتن نداشتند. هنگامی که از زندان خارج شدیم ، امام علیه السلام فرمودند : تو در امان خدایی پس از این هیچگاه تو و مأمون همدیگر را نخواهید دید. و البته این خبر امام محقق شد.
برخی ذکر کرده اند که ابوالصلت به امام جواد علیه السلام گلایه کرد که چرا زودتر به یاریم نشتافتید ؟ امام علیه السلام فرمودند چون تو در این یکسال مرا به یاری نطلبیدی !
ممکن است از مطلب اخیر که برخی ذکر نموده اند ، اینگونه استنباط شود که امام تقی علیه السلام یا از حال ابوالصلت بی خبر بوده اند و یا منتظر بوده اند که ابوالصلت امام را به یاری بطلبد آنگاه به یاری او بشتابند. احتمال اول بنا بر عقیده شیعیان واضح البطلان است و احتمال دوم هم به این معناست که امام در طول این یک سال نسبت به حال وی بی تفاوت بوده اند و از یاری او آن هم فقط به این دلیل که از ایشان یاری نخواسته مضایقه نموده اند که بطلان این احتمال هم بدیهی است.
سؤال : _ بنا بر صحت مطلبی که بنا بر نقل برخی در ذیل این حکایت نقل شد ، _ چرا تا ابوالصلت پریشان نشد و دست به دعا برنداشت ، اما جواد علیه السلام او را نجات ندادند ؟
در پاسخ می گوییم :
اولا : خداوند نام مبارک معصومین علیه السلام را وسیله گشایش قرار داده و استجابت دعا را مقرون توسل به آنان ساخته است. آنچنانکه باطن و روح قبولی توبه آدم ، فرود آمدن کشتی نوح ، سرد شدن آتش بر ابراهیم ، خلاصی یوسف از چاه و زندان ، اتمام درد فراق یعقوب ، پیروزی موسی بر فرعون ، قبولی توبه داود ، ملک و منزلت سلیمان ، سرافرازی مریم و نجات عیسی علیهم السلام همه و همه حقیقت توسل به انوار چهارده گانه معصومین بوده است. بنا براین توسل ابوالصلت به معصومین علیهم السلام سبب تعجیل و تأجیل خلاصی وی شده است. و شاید نقل مذکور اشاره به همین معنا باشد : «که اباصلت باید با توسل به اهلبیت، رهایی خویش را تسریع می بخشید. »
ثانیا : معصومین علیهم السلام در برابر تقدیر الهی دارای رضای محض می باشند و نسبت به اراده الهی هیچ داعیه ای جز تسلیم ندارند. شاید عدم خلاصی ابوالصلت در طول یک سال ناظر به همین قضیه می باشد.
ثالثا : مطابق روایات ، خداوند بلا و مصیبت را مایه رفعت کاخ ایمان و تقرب به درگاه ایزدی قرار داده است ، همچنانکه خود ائمه اطهار نیز بیش از سایر انسانها در معرض بلا و مصیبت قرار داشته اند . بدون شک گرفتاری ابوالصلت که از شیعیان خاص امام رضا و امام جواد بوده نیز مایه تقرب بیشتر او نزد خدای متعال بوده است.
تفصیل و توضیح دلائل سه گانه را به یاری خدا در مطالب آتی بصورت مجزا پی خواهیم گرفت.
رابعا : آنگونه که این گدای حقیر درگاه اهل بیت فهمیده است : اصلا نیاز نیست که ما از امام علیه السلام بخواهیم که گرفتاری ما را برطرف نمایند یا فلان خواسته ما را برآورده سازند بلکه باید بکوشیم در ادای حقوق امام مرتکب تقصیر ، غفلت و یا عصیان نشویم . زیرا بنده حقیقی که معرفت کافی به کرامت مولای خویش دارد هرگز نگران خواب و خوراک خویش نمی شود چون می داند که مولای کریم نسبت به او اهمال نخواهد داشت. همانگونه امام زمان عجل الله تعالی فرجه فرمودند : انا غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم « ما در رفع نیاز شما کوتاهی نمی کنیم و شما را از یاد نمی بریم. »
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که خواجه خود روش بنده پروری داند
شاید بسیاری از ما تجربه کرده ایم که چه بسا درخواستی که از خدا داشته ایم و به صلاحمان نبوده است و چه بسیار بنده نوازی ها از ائمه اطهار دیده ایم بی آنکه در آن موارد درخواستی داشته باشیم.
بنابر این اگر پرسش ابو الصلت از امام جواد علیه السلام در خصوص تاخیر آزادی ، صحت داشته باشد ، می توان آن را اینگونه حمل کرد که ابوالصلت از حقیقت توسل و امداد الهی سؤال نموده است .